مدیر مدرسه ی دخترانه در شمال شرق کشور، مرز ایران و ترکمنستان در منطقه ای کم برخوردار شدم…. دانش آموزان فراموش کرده بودند تا چه اندازه مهم اند و من معتقد بودم تک تک آنها، گوهرهای آفرینش اند که باید در جنبه های مختلف وجودی شان، رشد و بالنده شوند. در بسیاری مواقع آنچه در مدارس رایج اتفاق می افتد، ناهمسو با این نگاه رشدی یکپارچه است. پس مغز خمیری لازم بود تا به تک تک کنش های مدرسه فکر کنیم و آنها را بازسازی کنیم. برای ایجاد احساس عزتمندی این جمله شعار من شد که : همه ی شما آزادید و همه ی شما بخاطر داشتن این آزادی مسئول هستید لباس من و معلمان مدرسه براساس مبانی روانشناسی ایرانی و اسلامی طراحی و دوخته شد. کلیه فضاسازی ها تقویت کننده مسئولیت پذیری و احساس ارزشمندی شد از جمله تصاویر دختران زیبا و باحجاب، سکوهای نیمدایره ی برای گفتگو، گلخانه ای که در آن رشدبخشی به موجودی دیگر را تمرین کنند، میز گفتگویی که در دفتر مدرسه همیشه برویشان باز بود تا چالش های ذهنی شان را به گفتگو بنشینند صدای زنگ حذف شد و این تهدید استرس زا به فرصت پخش سرودهای زیبا و هدفمند تبدیل شد. صف های عمودی که باعث ایجاد رقابت های ناسالم و ریشه در تربیت نیروی نظامی داشت به صف های افقی تغییر پیدا کرد و حس همدلی تشویق شد. با سرودهای حماسی همگی (مدیر، معلمان و دانش آموزان) ورزش میکردیم و در پایان تک تک دانش آموزان در آغوش من قرار گرفته و به کلاس درس می رفتند. در راستای شعار همه آزادیم و در قبال این آزادی مسئول ….. کلیه فضاهای بسته به روی دانش آموزان باز شد پویش باحجابم زیبایم برای داشتن حس خوب باحجاب بودن… نماز زیرآسمان با صدای پرندگان …. ما دربرابر آزادیمان مسئولیم پس باید فکر کنیم، تحقیق کنیم تا بتوانیم بهترین ها را انتخاب کنیم، پس برای موضوعات مختلف تحقیق میکردیم، خواه یک سوره قران و یا یک مناسبت ملی و یا مذهبی باتوجه به دانش تخصصی ام که دانشجوی دکتری رشته مطالعات برنامه درسی دانشگاه فردوسی هستم، شروع به تدوین برنامه هفتگی تلفیقی کردم چرا که یکپارچگی را یکی از مهم ترین مولفه های تربیت انسان کامل میدانم . در آخر مدرسه ام را اینگونه توصیف میکنم: تلاش کردم با دوبال تخصص و عشق ، و بدور از هرگونه مغز سنگی که تغییر را برنتابد، مدرسه را خانه ای سازم که هرآن که در آن است در مسیر رشد قرار گیرد. رشدی تمام ساحته ……